۱۳۸۶ دی ۲۰, پنجشنبه

دوش دیدم





انسان آزاد آفریده و زاییده شده و آزاد است هر جور که می خواهد ، با پروردگار خویش و سرچشمه ی نیکی ها رابطه ایجاد کند و از طریق فهم و خرد و وجدان خویش ، راهی را برای پیشرفت و به آرامش درونی رسیدن برگزیند . هزاران سال است که مدعیانی ـ به ظاهر معتقد ـ خود را بزرگ تر و مهم تر از دیگران می بینند و می پندارند که بهتر از راز ِ آفرینش ، می توانند انسان را به کمال برسانند . کدام پیامبر انسانی را به زور به آیین خود فرا خواند ؟ پس چرا مدعیانی می خواهند با زور انسان ها را با دینی همراه کنند و چون کسی از بدو تولد نام دینی را همراه می کشد ، می خواهند که او تا پایان زندگی همان دین را داشته باشد و هزار توجیه برای کردار خود بیان می کنند . هر چند خودشان می دانند که توجیه و تفسیر و قصه و حکایت نه جان سخن بوده و نه هست و نه خواهد بود . و می دانیم و می دانید که با زور و زر میسر نیست این کار . ذات او آفرینش و آزادگی و پیشرفت و زندگی ست ، نه بیماری و مرگ و بردگی و نابودی و برده پروری . انسان آزاد ترین جاندار هستی ست ، پس چرا این همه بند بر گردن ؟!! جهان امروز و ارتباطات بین انسان ها ، جهان و ارتباطات امروز است نه دیروز و هزار سال پیش . سال ها پیش ، زمانی که رادیو اختراع شد ، بسیاری از روشنگران بر این عقیده بودند که به دلیل ارتباطات مدرن ـ آن دوران مدرن ـ ، دیگر دولت ها نمی توانند ، هر کاری که می خواهند بکنند و مردم را در بی خبری بگذارند . امروزه که جهان چون دهکده یی شده و هر کس می تواند از پنجره یی با همه ی انسان ها در تماس باشد ،شگفت است ، که عده یی بپندارند ، هنوز مثل قرن ها پیش ، هر کار که بخواهند می توانند انجام دهند ـ بی دلیل بگیرند و مسموم کنند و در زندان بکشند و ووـ . حتا بزرگترین و نیرومندترین دولت ها هم می دانند که دیگر هر کاری اجازه ندارند و میلیون ها چشم به آنها خیره شده و باید برای هر چیز پاسخگو باشند ـ نمونه اش ایالات متحده و چین ـ مثلن امروزه ، اگر در کشوری قانونمند و آزاد ، دولت بخواهد مالیات را افزایش دهد ، ماه ها در پارلمان ورسانه ها بحث و گفتگو بر پا می شود و طرفداران و مخالفان این مبحث عمومن به نظر می پردازند ، تا نتیجه یی حاصل شود ، نه چون صدها سال پیش که در کشورهای بسیاری ، فرمانی از درباری صادر می شد و همه مجبور به اطاعت بودند . برای به دست آوردن این امتیازات جدا از کوشش های روشنگران و آگاهان ، ارتباطات هم نقش به سزایی داشتند . یعنی اگر کسی در یک راهپیمایی دستگیر می شد ، یا درگیری یی بود همه تند می دانستند . به همین دلیل آنچه که امروزه به دست آمده ، جدا از کوشش روشنگران و جار ی شدن خون ها و ازبین رفتن جان ها ی عزیز بسیاری از کوششگران ، ثمره ی هم زبانی و هم دلی یی ست که از طریق ارتباطات به دست آمده و باید قدراش را دانست و آگاهانه تر با این آزادی زندگی کرد . برای نمونه امروزه از طریق اینترنت ، همه ی مخالفان حکم اعدام و بی عدالتی در زندان ها ، یا فعالان حقوق زنان و حفظ محیط زیست و حقوق کودکان و محرومان ، می توانند با هم متحد شوند و فریاد خود را به گوش جهانیان برسانند . شاید این دنیای مجازی از دید کسانی تنها خیال پردازی به نظر رسد و روشنگران را چون دُن کیشوت هایی مدرن ببینند ، اما این جور نیست . هر ایده یی که طرفدار داشته باشد ، روزی از ایده و آرزو و خیال به رئالیتیت می رسد و واقعی می شود . هزار سال پیش اگر کسی می گفت که هر انسان حق و حقوق خاص خود را دارد و هیچ کس برده ی دیگری نیست ، ایده آلیستی بی درمان به نظر می رسید و تنها . مثلن همین که انسان امروزی از جنگ و اعدام و بی عدالتی خسته شده و به دنبال آزادی ست و با سازماندهی و هماهنگی خود ، ابراز بیان می کند و حرکت هایی را سامان می بخشد ، از این گونه هاست که از ایده به رئال می پیوندد و روزی هم عادی می شود . چند صد سال پیش در کشورهای بسیاری ، مجلس و سندیکا و نهضت دانشجویی بی معنا بود و ایده یی دُن کیشوتی . اما امروز چی ؟ پس نباید ناامید شد و محکم و قرص به راه خود ادامه داد ، تنها باید خود را بهتر شناخت و خواسته ها ی خود را فراموش نکرد که چو عضوی به درد آورد روزگار ، دگر عضوها را نباشد قرار ، چراکه همه ی انسان ها هم چون یک پیکرند و همه ی این جهان و هستی یکی ست ونه دوتایی ( ثنویت ) و به پیش و در جریان و در گردش و رو به پیشرفت
.