در نظر بگیر که انسان ــ یاآنچه که امروز به عنوان انسان شناخته شده ــ همیشه در پی پیشرفت بوده .اما جوری هم در انتظار . در انتظار چه ؟ منتظر تو . تویی که بوده یی و امروز هستی و فردا ؛ انسانی انسان تر از پیش . انسانی که می تواند به اعماق پلیدی و یا به اوج عرش رسد. یا در خودخواهی اسیر بماند ودر حبسی خود ساخته بودن را تعریف ودرک کند. در فرهنگ وتاریخ مدنیت انسان که مطالعه کنی ، می بینی که بسیاری از انسان ها بودن یک منجی را لازم می دانستند و به نحوی منتظر یک ناجی بوده اند .این خواسته اما تا حدودی به اشتباه تعریف و به حدی بر همه تحمیل شده . نمونه ی بارز آن سوء استفاده ی بعضی از کارگزاران دینی بوده . کسانی که به نام دین جنایت ها کردند .آنها که مثلن حکایت ها و افسانه های بی اساس در اذهان انسان ها جای داده اند و می دهند و از این خواسته ی انسان ها برای رواج ستم و تحجر فکری بیشتر سود جسته اند.دنیای امروزی را که آگاهانه نظاره کنی ، می توانی رویدادهای به ظاهر نا همگونی را به هم مربوط ببینی . برای نمونه ، چرا در یک جامعه دین وخرافه بدون یکدیگر دوام ندارند ، یا اینکه چرا هر وقت مدتی بورس و سهام عده یی کمی تنزل می کند ، بازار ترور و بمب گذاری در جایی دیگر گرم می شود . شایداین چند سطر در این پست بی ربط به نظر برسد ، شاید نه تنها به نظر می رسد ، بلکه واقعن هم چنین باشد ، اما شاید هم ناگفته یی در بین واژگان باشد که به دنبال یک ذهن هشیار و یک وجدان بیدار می گردد و در انتظار توست.تویی که انسان تری و رها از ترس و تنفر.
ما نگوییم بدومیل به ناحق نکنیم
جامه ء کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکراسب سیه وزین مفرق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
...
گرچه با دلق ملمع می گلگون عیب است
مکنم عیب کزو رنگ ریا می شویم
حافظ
ما نگوییم بدومیل به ناحق نکنیم
جامه ء کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان
فکراسب سیه وزین مفرق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او
ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم
...
گرچه با دلق ملمع می گلگون عیب است
مکنم عیب کزو رنگ ریا می شویم
حافظ