۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

این ندا ، ندای آزادی بود


این ندا ، ندای آزادی بود وهست و خواهد بود . آقای خامنه ای ! بر تخت ستم نشسته یی و هنوز نفهمیده یی که دوران ستم تان روبه پایان است .این مردم که به پای صندوق ها آمدند ، می خواستند که از راهی قانونی و بدون آشوب و کشت وکشتار و خونریزی ، به تو و چماقداران و دارودسته ات بفهمانند که جان شان از دست تو و باندت و محمودکت به لب شان رسیده و تغییر و تحول می خواهند . اما نفهمیدید . این مردم مثل توو اطرافیانت ، سادیست و مازوخیست و پارانوئید و خشونت و جنگ طلب نیستند و شرافتمند و متمدن و آزادیخواه اند . اینبار دیگر تا لحظه ی آزادی کامل در میدان ها می مانند و همانجور که با برزبان آوردن اسم اعظم ، سی ودوسال پیش تخت ستم شاهی را به لرزه درآوردند و یک سال پس از آن نظام را تغییر دادند ، اینبار هم تخت ستم آخوندی را منحل می کنند . در ماه های آینده می توانی بر بام روی و گوش کنی . خیال می کنی چه شد که بیش از هفتاد در صد مردم پای صندوق ها آمدند ؟ به جز چند در صد که برای حقوق دریافتی و مزایا آمده بودند ، بقیه با اینکه هیج اعتمادی دیگر به شما واین نظام ندارند ، به چه دلیل فعال شدند و آمدند ؟ هنوز نمی دانید ؟؟! بگذریم . من کسی نیستم و از سه ثانیه ی دیگر زنده بودن یا نبودن خودم هم آگاه نیستم ، اما آینده ی ایران برایم روشن تر از هر چیز دیگر است . دارو دسته و سازمان و تشکیلاتی ندارم و از جایی هم برای نوشتن این مطالب پول و بودجه یی نمی گیرم .یعنی به چشم توو اپوزیسیون فعال و هر انسان خردمندی ؛ یکنفر که هیچ کاره است و گوشه یی در انزوا نشسته و زبان درازی می کند و شلوغ و گرد وخاک به هوا . اما نه اینجور نیست . این قال نیست . من دل های سوخته وزجر کشیده ی بیش از هفتاد میلیون ایرانی راه پشتوانه دارم و چند میلیارد انسان عدالت طلب و صلحجو و همنوعدوست بر این کره ی خاکی را . کم است ؟ خیالاتی نشده ام .می دانم چه می گویم و از کجا این آگاهی اهدا شده . پس ستم بستان است . ظلم تان رو به پایان است .چه من باشم و چه نه . جمهوریت در این کشور ماندگار است . اما نه به این شکل . یک جمهوری سکولار و یا یک لائیسیته ی عدالت طلب وهمه گیر و متمدن ، نجات آینده ی ایران وفرهنگ ایران و ایرانی ست . این تظاهرات و شعارها ی شبانه به پایان نمی رسد ، تا این کشور آزاد شود . پیشگیری آنچه که در پیش است و روی می دهد ، نه در دست تو ومتحجران وجانیان خشکه تعصبی ست ونه در دست نئولیبرال های سودجو و خشونت طلب و باندهایشان . این روند و این مسیر جایی دیگر تعیین شده وسوز دل هاست و در دست مردم است . مردم آزاده و قانونمند و متمدن ایران . من که گفتم ، این کاروان به مقصد رسیده و مردم آگاه شده اند و دل هاشان به هم بافته شده و تا رسیدن به آزادی راستین همه ی مردم ایران ول کن نیستند و همراهی می کنند . پس وجود ِ خود را بیش از این با ریختنِِ ِ خون نا حق آلوده نکنید !!!

۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

می بینید که


این جمعیت را که می بینید ؟ اگر قرار باشد ، میلیون ها نفر دیگر هم به خیابان می آیند واعتراض می کنند ، تا به حق خود ( آزادی ) نزدیک و نزدیکتر شوند . من که خودم را در این وبلاگ به هیچ رساندم ، تا تو بفهمی . بفهمی و راستی و پاکی را بپذیری .این انتخابات قبول نیست . باطل است . اگر دلتان به حال مردم این کشور سوخته و این نظام را پایدار می خواهید ، اصلاح طلبان ، تنها امکان بقای این نظام اند . شورای نگهبان را بر چینید و چند تغییر جزئی هم در قانون اساسی بدهید ، تا این نظام دمکراتیک شود واین مردم زجر کشیده ، آسوده تر بزیند . من که می گویم ، اگر باید ، میلیون ها نفر به خیابان ها می آیند .در شگفتم که چرا همه چیز پیچانده می شود و از راستی فاصله می گیرد . مثلن ، دولتی شادی می کند که صنایع پتروشیمی و هسته یی ساخته ودر بوق و کرنا این پیروزی را می تاباند و هی می دمد . اما بدلیل اینکه چندتا فیلتر را در صنایع پتروشیمی نادیده گرفته و چندتا سانتریفیوژ کهنه استفاده کرده ، مردم منطقه یی را چنان مسموم و آلوده کرده ، که نسل های پس از آن هم بیمار می شوند ، یعنی چی ؟ این عاقلانه است و مجاز ؟ چیزهایی هست ، که اگر مردم آگاه شوند ، دسته دسته و فوج فوج به خیابان می آیند و از خشم ، آشوب می کنند ، به همین دلیل هم زیاد مته به خشخاش نمی زنم . من قصد آشوب و ویرانی ندارم . این نقشه ها ی شوم هم که برای این کشور کشیده شده را فراموش کنید ! حالا شاید فردا و فرداهای دیگر هم دوباره حضراتی با هم بنشینند و مخ هایشان را روی هم بریزند و ترفند هایی تازه ، برای سرکوب وادامه ستم بکار برند ، اما اینبار دیگر ترفندهایتان بی فایده است و این کاروان به مقصد رسیده . ظلم و ستم و بی قانونی و چپاول به نام دین به پایان رسیده . مردم آگاه شده اند ودیگر نه می توانند و نه می خواهند که اینگونه نیمه جان ، به این بردگی ادامه دهند . به نظر من ، وقتی که آزادی راستین در ایران بر سر کار بیاید و مسئله ی خاورمیانه با صلح و احترام حقوق طرفین و قانونمندی حل شود ، نیمه ی سنگین مشکلات جهان حل می شود . می دانم که صلح و دوستی و احترام به زندگی ، مخالفانی ناآگاه هم دارد ، اما اکثریت انسان ها طرفدار صلح و قانونمندی و آرامش و احترام به حق و حقوق همدیگر اند و رسیدن به این جایگاه انسانی ناممکن نیست .
راستی نیازی به بیمارستان رفتن وبستری شدن نیست و فقط باید یک مدتی روزانه نزد پزشک برم و آمپول و سرمی زده شود .

۱۳۸۸ خرداد ۲۷, چهارشنبه

تا چه حد ؟؟؟


چندتاباید بشود ، چندتا سند و مدرک دیگر ؟؟! این مردم از خشونت و بی قانونی و هرج و مرج و تو سری و اجبار خسته شده اند . مگر چه می خواهند ؟ به جز ، عزت و سربلندی و محترم شمردن حیثیت شان .فهمیدن و پذیرش این خواسته ی انسانی ـ که در وجود همه ی انسان ها هم هست ـ اینقدر دشوار است ؟؟! من حالا کسی نیستم بیرون گودم ومجازی و غباری گذران . اما این همه فعال و دلسوخته که به خیابان ها آمده و می آیند و خواهند آمد چی ، مجازی اند ؟ آقای موسوی بیگانه است و از سوی دولتهای خارجی اجیر شده ؟؟! در یک نظام مردمی و دمکراتیک و آزاد ، سران و گردانندگان امور کشور ، با دیدن مردمی متحد و همدل که به خیابان می آیند و بر امور نظارت و در رخدادها شریک هستند ، دلگرم می شوند و خوشحال . این بزرگترین تفاوت میان دو نوع سیستم است . یکی زور و سرکوب و بی قانونی ، ودیگری آزادی و قانونمندی و خرد . یکی ، همدلی و همیاری و اتحاد مردمی را می پسندد و دیگری تفرقه و خشونت و نفاق مردم را . به نظر من ، آمدن انبوه ملت به پای صندوق های رای ، نشان این همدلی مردمی ست ، که سال ها پیش گسیخته شده بود . دل ها و افکار و انرژی انسان ها که به هم بپیوندد ، بسیاری از آنچه ناممکن بنظر می رسد ، ممکن می شود . یکی دوبار دیگر هم همینجا نوشتم که برای حال خود ومطرح کردن خودم نیست . چرا که از این « من » یک گرم هم نمانده . این چند سطری که گاه ، گاه اینجا نوشته شده ، از دلسوزی ست ، دلسوزی به حال ظالم و مظلوم . به هر حال چه خوشتان بیاید و چه نه ،اینگونه که با مردم ایران رفتار می شود ، ظلم است و ستم محض . و نادیده گرفتن حیثیت انسان . امیدوارم که به بلبشو و خشونت و خونریزی ختم نشود و از بی قانونی وتقلب دورشویم و به جایگاه راستین انسانی ، نزدیک . شاید در روزهای آینده ، برای درمان کسالت ، بستری باشم و نتوانم اینجا چیزی بنویسم . نوشتن و ننوشتن اینجا مهم نیست . آنچه که باید انجام گیرد به بود ونبود این ذره بند نیست و انجام می گیرد . آنهم چیزی نیست ، جز رسیدن به دمکراسی راستین .هزاران هزار که خردمندانه و عاشقانه و همدل به صحنه آمده اند . این نشان روند دمکراسی نیست ؟؟پس دیگر به دنبال چه نشانی هستید؟؟

۱۳۸۸ خرداد ۱۴, پنجشنبه

آنگاه


خورشید مگر منبع اصلی انرژی نیست ؟ پس چرا این چشمه ی انرژی با این همه نور نادیده گرفته شده ؟ هزاران سال پیش ، پس از عصر حجر که انسان فهمید با آتش و دما ی بالا ، می توان جاهایی با ذوب به آهن دست یافت ، چون آهن در آن دوره چیزی نو بود و نشانی از نیرومندی ، درخت پشت درخت و جنگل پس از جنگل آتش زد تا به آهن بیشتر رسد و خود را نیرومندتر و قوی تر کند، سال های سال پس از آن ، در چند صد سال گذشته و پس از انقلاب صنعتی ، انسان هر سال بیشتر و بیشتر به نوآوری ها رسید . زندگی هر ساله از جهاتی آسانتر از سال پیش شد وانسان راحتتر .تا اینکه این پیشرفت ها و نیرومندی ،خودش زمانی ، به خطرناک ترین دشمن انسان و طبیعت تبدیل شد . جنگ های ویرانگر قرن بیستم که هنوز در خاطرات مانده . و پس از آن هم دوران جنگ سرد . تا اینکه روشنفکران و سران جناح ها و بلوک ها فهمیدند و پذیرفتند که همه بر یک کره ی خاکی ِخیس بسر می برند و به هم محتاج اند .در چند دهه ی گذشته ـ بویژه پس از فاجعه ی چرنوبیل ـ انسان های آگاه دید خود را تا حدود ی تغییر دادند و جور ی دیگر با مسئله ی بهره مندی از انرژی برخورد می کنند . امرزه انسان ها در بیشتر کشورهای پیشرفته بدنبال انرژی های مفید طبیعی هستند ، مثلن انرژی خورشیدی .انرژی اتمی هر چند امروزه نشانی از پیشرفت و تکامل انسانی ست ، اما خطرناکتر از آن است که به نظر می رسد . آنقدر انرژی در تابش خورشید هست که مهار و استفاده ی ذره یی از آن برای همه ی نیازهای انسانی کافی ست . پس چرا نادیده گرفته می شود ؟ ؟!



چشم ها را باید شست ، جوردیگر باید دید


لب دریا برویم ،

تور در آب بیندازیم

و بگیریم طراوت را از آب


پرده را برداریم :

بگذاریم که احساس هوایی بخورد



کار ما نیست شناسایی « راز » گل سرخ ،

کار ما شاید این است

که در « افسون » گل سرخ شناور باشیم


سهراب سپهری