
خورشید مگر منبع اصلی انرژی نیست ؟ پس چرا این چشمه ی انرژی با این همه نور نادیده گرفته شده ؟ هزاران سال پیش ، پس از عصر حجر که انسان فهمید با آتش و دما ی بالا ، می توان جاهایی با ذوب به آهن دست یافت ، چون آهن در آن دوره چیزی نو بود و نشانی از نیرومندی ، درخت پشت درخت و جنگل پس از جنگل آتش زد تا به آهن بیشتر رسد و خود را نیرومندتر و قوی تر کند، سال های سال پس از آن ، در چند صد سال گذشته و پس از انقلاب صنعتی ، انسان هر سال بیشتر و بیشتر به نوآوری ها رسید . زندگی هر ساله از جهاتی آسانتر از سال پیش شد وانسان راحتتر .تا اینکه این پیشرفت ها و نیرومندی ،خودش زمانی ، به خطرناک ترین دشمن انسان و طبیعت تبدیل شد . جنگ های ویرانگر قرن بیستم که هنوز در خاطرات مانده . و پس از آن هم دوران جنگ سرد . تا اینکه روشنفکران و سران جناح ها و بلوک ها فهمیدند و پذیرفتند که همه بر یک کره ی خاکی ِخیس بسر می برند و به هم محتاج اند .در چند دهه ی گذشته ـ بویژه پس از فاجعه ی چرنوبیل ـ انسان های آگاه دید خود را تا حدود ی تغییر دادند و جور ی دیگر با مسئله ی بهره مندی از انرژی برخورد می کنند . امرزه انسان ها در بیشتر کشورهای پیشرفته بدنبال انرژی های مفید طبیعی هستند ، مثلن انرژی خورشیدی .انرژی اتمی هر چند امروزه نشانی از پیشرفت و تکامل انسانی ست ، اما خطرناکتر از آن است که به نظر می رسد . آنقدر انرژی در تابش خورشید هست که مهار و استفاده ی ذره یی از آن برای همه ی نیازهای انسانی کافی ست . پس چرا نادیده گرفته می شود ؟ ؟!
چشم ها را باید شست ، جوردیگر باید دید
لب دریا برویم ،
تور در آب بیندازیم
و بگیریم طراوت را از آب
پرده را برداریم :
بگذاریم که احساس هوایی بخورد
کار ما نیست شناسایی « راز » گل سرخ ،
کار ما شاید این است
که در « افسون » گل سرخ شناور باشیم
سهراب سپهری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر