با شاهد بودن ِ این درندگی و بی رحمی و خشونت به تن و جان مردم و با دانستن اینکه حاکمان ایران در حال جنایت بیشتر بر زندانیان هستند و با دیدن ِ شو های ِ قانونی نما در تصویب و توصیف و توجیه این مخمصه و و و های ناگفته ی دیگر در اوضاع پشت پرده ی سیاسی ایران ، سخن از درد و پرسش بسیار است ،که پر زگویش است ،اما بی گفتار می ماند . چون حال شنونده ، یا خواننده وبرداشت جمعی را نمی دانم ، پس ناگفته و نبوده ونمی دانمی، در پشت پرده می ماند . تازه ،با زبان وبلاگستانی هزاران امکان برای گفتن هست ، گفتن های خاموش بدون واژه و بی صدا اما پر شنونده . پس می شود چیز هایی هم گفت که زیبا باشد و شاید دردی را درمان کند و هیزم بیار معرکه نشود. در اصل من نمی خواهم ، یکی از تشویق کنندگان به خشونت و سینه سپر کردن ها باشم و هی تنش و بدبختی مردم رو بیشترش کنم.آنچه که بر همه هویدا ست و ثابت شده ، دیگر نیازی به یادآوری نیست . وضع این است ؛ حکام ایران پا کار هر نوع جنایتی هستند . بیچاره این مردم !!! بیچاره مردم عدالت جوو آزادی خواه و قانونمند ی که در این بزنگاه اسیر دژخیمان اند وباید با آنها تن و دست وپنجه نرم کنند . چند بار دیگه هم اینجا نوشته ام ، که نظراتم برای بهبود حال خودم نیست ودلیل یاری به دیگران ست . و می دانم که مشکلات مردم ، با بر سر کار آمدن این و آن و تصویب قطعنامه و توقیف و تحریم های کهنه و نو ، حل نمی شود . در اصل ، مشغله ی خودم ، بیماری ام است و اینکه چند گام می توانم حرکت کنم و یا دم و باز دم ام چگونه سپری می شود . یا اصلن تا کی این سیکل را می خواهم طی کنم . ساده بیان کنم ؛ تندرستی یا کسالت من ، برایم مهم است و اینکه تا عمری هست ، چند نمایشنامه ی دیگر هم بنویسم ، تا شاید روزی بر صحنه یی بیاد ، با این ها بیشتر در گیرم ، نه رخداد ها و رویداد های ایران . یکبار دیگه هم گفتم ، من ؛ یک جمهوریخواه دمکرات لائیک ام . از دید من ؛ این یعنی آزادی . در واقع شر و شورو دعواهای خیلی ها ازم دور شده و راحتم گذاشته. و می دانم که من هم ـ مثل بسیاری از مردم جهان ، تقریبن ـ بنده ی خدای مقتدر ( اسکناس ) هستم . پس دعواهای بازاری برام تازه نیست . حتا حال عده ایی که دنبال بحث و دعوا و مجادله در مورد مسائل دینی و مذهبی هستند را با اینکه می فهمم ، اما چون می دانم که این دعواهام بازاری ست ، برام آنچنان جالب نیست ، چون این ها تفاوت های بینشی ست ودر ذات زندگی و در رئالیته ی موجود هیچ تفاوتی نیست . برای نمونه ؛ یکنفر پای یک کوه ایستاده و به نظر او کوه بزرگی ست و یکی در حال پرواز از روی کوه ، آن پایین یک تپه ی کوچک رو مشاهده می کند و نفر دیگر بر روی کوه ایستاده و با دانش فیزیک خود به این نتیجه رسیده که روی کوهی ازانرژی ایستاده . از ت می پرسم ، بر موجودیت ِ کوه تفاوت این سه بینش در آن لحظه تاثیر گدار است ؟ منظورم این است ، هر کسی از ظن خود شد یار. و به همین دلیل به نظر من در ایران امروز
آزادی و قانونمند ی و عدالت در مان این مخمصه است
آزادی و قانونمند ی و عدالت در مان این مخمصه است