۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

هان مشو نومید که اندر پرده



امروز می خواستم ، چند خط اینجا بنویسم و از سویی ،یادی از جانباختگان عاشورای گذشته کنم و از سوی دگر به زندانیان مبارز در بند و دانشجویان و دیگر مبارزان راه آزادی و رهایی مردم ستم کشیده ی ایران جوری دلگرمی برسانم تا بدانند که در آن دورها هم کسانی هستند که فداکاری های شان را دنبال می کنند و قدر می دانند . ومی خواستم ،مطلبی هم در باره جشن ها ی آتی از جمله جشن شب یلدا و ایام کریسمس وتحویل سال میلادی در این پست باشد . اینها همه را می خواستم ، اما امروز هر چه به وبلاگ ور رفتم ،فایده یی نداشت ونشدنی ست . یعنی می شود چیزی نوشت ، اما آرایش پست ،همین است که هست . در اصل جان سخنم در همان چند واژه ی تیتر نوشته شد . نا امید نشوای دوست! این کشور بالاخره روزی نه چندان دور از شر ظلم آخوند و آقازاده و نظامیان زورگو خلاص می شود و آزاد ،وبی قانونی امروز ه ، به پایان می رسد .  پس ناامید نشو ای دوست !  امیدوارم سال دو هزار و یازده ی میلادی را با نشاط و تندرستی آغاز وبا آگاهی به پایان برسانید ! بیماران و دردمندان و محرومان و محتاجان را فراموش نکنید . چراکه بدبختی های اجتماعی هم مثل هوای تنفسی  درتهران که مسموم است و هر چه هم که نادیده بگیریم ، بدتر و بدتر می شود هست و جدی  .     

هیچ نظری موجود نیست: