گاهی چیزی ، یا اتفاقی و رویدادی ، ناگهانی به نظر می رسد ، اما این جور نیست . مثل جریانات جوی و طبیعی ، یا وقتی کسی در بزرگسالی - به ظاهر ناگهانی - به نتیچه یی قطعی می رسد و ابراز نظر و عقیده می کند . عده یی چون نمی خواهند این نتیجه را بپذیرند ، آن را ناگهانی می بینند و قانون علت و معلول را قبول نمی کنند و نمی پذیرند که همه ی برداشت ها و نتیجه گیری ها و کردارها ، خواه نا خواه بنا بر عللی و تجربیات و یادگرفته ها ی گذشته اند و هیچ چیز بی حساب و کتاب نیست . بویژه در امور اجتماعی ،هیچ کس در هیچ جامعه یی یکباره رشد یا سقوط نمی کند. برای نمونه،وقتی کاری زشت ، چون دروغ گویی و تهمت زنی و بی قانونی در جامعه یی رواج پیدا کند - یا فقط ظاهری پیش گیری شود و در لایه های پنهان وجود داشته باشد و پسندیده - ، پس از چند نسل ، این کار دیگر زشت دیده نمی شود و عادی می شود و نمی شود انتظار دیگری داشت وفقط یک نفر را مقصر دانست . البته بیشتر تغییرات در روند جوامع بنا بر نیاز طبیعی و بودن همان نظم ، انجام می گیرند ، مثل نوع ارتباطات و تردد ووو . امروز کسی برای پرسیدن چیز ساده یی تا خانه ی دوستش نمی رود و تلفنی از او می پرسد .پس اگر این را بپذیریم که یک نوع منطق و خرد و زیرکی ، مابین انسان ها و در کردار آنان - حتا در ناخودآگاه - وجود دارد ، پس چگونه می توانیم خیال کنیم که ، هستی و بودن انسان ، بدون برنامه ریزی و هوش بوده و بر اثر تصادف انجام گرفته . نپذیرفتن چنین نظمی ، چندان منطقی نیست . ولی اگر به راستی این نظم را بپذیریم و کمی ظریف تر با طبیعت و هستی خود و دیگران رفتار کنیم ،جور دیگری زندگی می کنیم . مثلن ، بی خود و بی جهت انرژی مصرف نمی کنیم و چراغ را وقتی روشن می کنیم که نیاز باشد ، نه برای نشان دادن آنچه که پیداست . اگر چنین نظمی را باور داشته باشیم ، در هر قشری که باشیم ، با شناخت حرمت دیگران در هستی و با آگاهی بیشتر زندگی می کنیم و کوچک ترین کنش و واکنش را بی جهت انجام نمی دهیم و نمی خواهیم که مگس از سر انگشت طبیعت بپرد ، چون چندبار مزاحم ما شده . وزود داوری نمی کنیم و کمی از خودخواهی می کاهیم و بدون اندیشه دنبال کسی راه نمی افتیم و زود گول حرافی های این و آن را نمی خوریم و خردمندتر و آگاه تر رفتار می کنیم و با خواندن یک کتاب فلسفی ، خیال نمی کنیم که همه چیز را می دانیم و برای هر پرسش ، پاسخی در آستین داریم
.
.
.