پیمان ، یا قرارداد اجتماعی ، نام اثر ِ بزرگ ِ ژان ژاک روسو ست . نمی دانم به فارسی این اثر چه ترجمه شده ، ویا اصلن در دسترس هست یا نه . در این اثر ، روسو ـ که برای اهل دانش آشناست ـ ، جدا از تجزیه و تحلبل ِ پیشرفت جوامع انسانی ، و نمودار کردن ِ ساختارهای ِسیاسی ِ ممکن ، بسیار هُُشیارانه و روشن و آکادمیک ، به ریشه یابی و پاسخ گویی ِ این پرسش پرداخته که چرا و به چه دلیل انسان ها به این نتیجه رسیده اند وپیمانی اجتماعی ، به طور ی خودخواسته وبنا بر نیازی انسانی و بر مبنای طبیعت انسانی ، برپا شده . نیازی که در وجود انسان بوده و هست . جالب اینجاست ؛ او خوب و بد نکرده . او تحلبل وریشه یابی کرده . با خرد یک دانشمند ، مطرح کرده که چه ساختار ی به چه نوعی ، موفق است و چه نوع حکومتی نه .جدا از صدها نکته ی مهم ، یکی از فصول این اثر ، به قانون و قانونگذاران پرداخته که به نظر من بسیار زیباست .البته در باره ی روسو و آثارش صحبت کردن آسان نیست و نیاز به دانشی وسیع تر از خُرده سواد من است ، اما فهم من از این فصل قانون و قانونگذاران این است که ؛ قانونگذار اجازه ندارد با بینشی بسته و موضعی ، قانونی را به اجرا گذارد . قانون را باید به دلیل نیاز عموم جامعه به آن و با احترام به خود ِ قانون نسب کرد ، نه برای نیاز و خواست ِ قانونگذار. تفاوت این مثل « تو مو می بینی و من پیچش مو » یعنی در جامعه یی قانونمند ، قانون را برای خوشنودی دل قانونگذار و دوستانش به اجرا نمی گذارند ، بلکه برای پیشبرد جامعه . حالا شاید خودقانونگذار هم بایداز نظر شخصی خساراتی را تحمل کند ، اما چون پیچش مو را هم می بیند ، این خسارت شخصی را هم می پذیرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر