
ذره به ذره ی این طبیعت و لحظه به لحظه ی زندگی در چنین فضایی پر ارزشها ی گذران و فرار است ، یعنی زندگی . زندگی یی که در آن سهیمیم . پس بهتر است با احترام و لذت و شناخت ، گذران را نگریست . روزی درویشی بخت بر گشته خلافی از نیاز انجام داد و نگاهبانی سر رسید و او را بازداشت کرد و با خود برد . درویش بخت بر گشته و پشیمان ، در راه ، هزران داستان وعلت و دلیل این خطا را توجیه کرد و فایده یی نداشت و نگاهبان بیش از صدبار گفت « : تو درست می گی ، اما من مجبورم تو را با خود ببرم و به دادستان تحویلت بدم ، چون من مسئولم و پاسخگو ی مقامات بالا تر ، پس زبان خود و گوش مرا بی آزار بگذار و همراهم بیا . » درویش دیگر هیچ نگفت و ساکت شد . پس از رسیدن به مقصد و تحویل درویش و رفتن ، در لحظه ی پایانی ، درویش با احترام از او برای این آشنایی سپاسگزاری کرد . نگهبان با شگفتی از او پرسید ، چرا تشکر ؟ من که تو را گرفتم و تحویل دادستان دادم ؟ درویش گفت« : اگر سال های سال در خانقاه ها و مدارس وحوزه ها می گشتم ، این پاکی و خدمتگزاری به خدا را یاد نمی گرفتم که در این چند ساعت با تو یاد گرفتم و درک کردم و فهمیدم . ممنون ! » در این داستان ، یا داستان و حکایتهای شبیه به این که در فرهنگ ما بسیار است ، می توان زیبایی ها و ظرافت های تمدن راستین ایران را دید ، اما بدبختانه امروزه از آن دور شده ایم ودورویی و مکر و ریا و بی قانونی و بی احترامی به جایگاه و ارزش انسان ، چندان چیزی برای سر بلندی و نمونه بودن بر جای نگذاشته . می گویند ، اگر نام دو نفر همبشه با نام یک اثر هنری ماندگار ، برده شود ، ممکن است یکی از آنها نام سازنده ی آن اثر باشد و نام یکی از آنها نام خراب کننده ی آن اثر . هر دو بر زبانها مانده اند ، اما به دومعنی . یعنی دو جنبه ی تاثیر یک رویداد . خود را به عنوان خشونت طلب و نیرومند مطرح کردن ،نشان بزرگی و ثبات و اطمینان نیست ، نشان ضعف است . حتا از کوچکترین حرکت و جلوه ی آگاهی هم ترسیدن و سرکوب کردن ، نشان بزرگی و نیرومندی نیست ، نشانه یی از وحشت است . هر که به دنبال آگاهی خود و دیگران باشد ، دشمن جامعه است ؟!! براستی که اوضاع فعلی حاکم بر ایران نمونه ی سرکوب و اختناق و ستم است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر