آن چه که از رویدادی برداشت توست ، همه ی جنبه های آن واقعه است ؟ یا تنها ، برداشتی ، از دریچه ی دید توست ؟ و تنها برداشت بسته بندی شده ی اادراک تو از آن ؟ این پرسشی ست که می توان در کل و در همه ی تجربیات و امور زندگی از خود و از دیگران پرسید . واقعه یعنی چه ؟ یعنی چیزی که به نظر جمع ، واقع شده و رخ داده . تقریبن ، همه ی مستبدان و زورگویان ِ تاریخ بشریت ، به نا درستی کردارخود ، تا حدودی ، آگاه بودند . اما از دید فیلتر شده ی شخصی و در توجیهات خود ،همیشه خود را بر حق می دیدند.این واقعیت پنهان همچنان باتیزبینی ، برهشیاران آشکار ونمایان بوده و هست . در اینکه هر دولت و نظام سیاسی ،برای ادامه و پایداری ، به یک قدرت نیرمند اجرایی نیازمند است ، بر همه ی خردمندان آشکار و بایدی دانسته شده و،مشخص و معلوم است .اما روشن بودن اینکه این قوه تا چه اندازه خود را به قانونمندی موظف می داند ، و پاسخ به این که قوه ی مجریه ،خود را تا چه حد از واقعیت ، دور کرده ، شاید نشان راستین ، یک جامعه ی آزاد و پیشرو و سربلند و متمدن و مفید است . بی قانونی و اجازه داشتن در تجاوز به حقوق دیگران ، در طول تاریخ انسانی ،هزاران ،هزار بار تجربه شده و هر بار نام و بهانه یی برآن نهاده شده .بدبختی بزرگ اینجاست که این بی عدالتی ها و وحشی گری ها ، با نام ودرپوشش عدالتخواهی و دینداری و معنویت انجام شده . نمونه ی زنده ی آن ، اوضاع کشور خودمان " ایران " است . می دانم که بسیاری از رخداد ها ی جهان ، و نمود آن ، همیشه اصل واقعیت نبوده و نیست ، اماتفاوت میان یک جامعه ی باز ودموکراتیک ، با یک ساختار سیاسی استبددی در همین جاست ؛ تلاش در باز شدن ابهامات و بیان واقعیات . تا چه حد ؟ به چه قیمت ؟ و برای چه ؟ جنایات بسیاری که کارگزاران دینی و به نام دینداری و معنویت در جهان انجام داده اند و متاسفانه هنوز هم صورت می گیرد ، مرا به یاد اوضاع بانک ها و مشکلات اقتصادی امروزه می اندازد . بانک ها که نشان و نمودار پیشرفت اقتصادی یک کشور بودند و هستند ، خودشان باعث این بحران شده اند .یا دولت هایی که با ظلم بر مردم خود ـ که در واقع دولت خادم مردم است ، نه صاحب مردم ـ از عدالتخواهی جهانی می گویند ،مرا به یاد یک داروساز می اندازند که خودش ویروس یک بیماری را می پروراند، تا دارویش به فروش رسد . آری دوستان ! آنچه که به عنوان رئالیته و واقعیت درک و برداشت و ثبت می شود ، تنها گوشه یی از آن است ، نه بیش .
گر من از سرزنش مدعیان اندیشم
شیوه مستی و رندی نرود از پیشم
زهد رندان نوآموخته راهی به دهی است
من که بدنام جهانم چه صلاح اندیشم
من اگر باده خورم ورنه چه کارم باکس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم
حافظ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر