۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست






تمام شد ؟ مطمئنی ؟ به پایان رسید ؟

پس این ترس و لرز به چه دلیل و برا چیست ؟

این همدلی و اتحاد بین مردم از کجا پدید آمده ؟

همه فقط منتظرند ،تا بیگانه بگه ، به خیابان بیاند ؟


نه اینجور نیست . هیچ چیز به پایان نرسیده . تنها آنچه که روبه پایان است ، دوران ستم ،در پوشش دین است . از خودت بپرس چرا . بپرس چه کردی که چنین شد . اگر هم نمی دانی ، از مشاوران و محافظان ات بپرس . فال حافظ بگیر ! بگردی ، پی می بری ،پاسخی هست که در انتظار توست . یعنی تا این حد از واقعیت فاصله گرفته یی ؟
حضرات !
سوز دل و جان که برلب می نشیند ، دست دردمند نیست دیگر . علت بی معلول پدید آمده ، یا با هم ؟
تو که خودت ، این چیزها را می دانی ، پس چرا دستان پشت ِدستان و منبر و وعظ ، پس از دیگری و عربده و تهدید ، یک به یک ؟
مزدورانی به خیابان فرستادن ، تا با آتش زدن چند عکس ،توسط یکی دونفر ، این جنبش و خیزش وهمدلی مردم را ساکت بکنند و گرد و خاکی فتنه انگیز برپا ، شبیه به استفاده از مسکنی برای آرامشی کوتاه است و بیماری در جان می ماند .
اینکه دانشجویان معترض به خیابان آمده اند ، نشان از آگاهی ست و کاری به دعواهای سیاسیون ندارد .
اگر دانشجو و کارگر و اندیشمند و هنرمند و معلم و دیگر تسخیرنشدگان در باتلاق قدرت ، متحد نشوند و خودی نشان ندهند ،طبیعی نیست و کار بیگانه است ، نه این .

آب چشمه هر چقدر هم که زلال و ناب به نظر برسد ، تا زمانی که لایه های زیرین خاک چشمه پاک نشده باشد ، این آب مسموم است .
تا دوران بگیر و ببند و تهمت و ناروا و تزویر و ریا و بدزد و ببر و جنایت و ستم ، به اتمام نرسد ، هیچ چیز تمام نشده .
این نظر این ذره ی بی وزن است و دیگر خود دانی .

در این ایام ،اگر
دوستان عزیز !

زجور چرخ چوحافظ به جان رسید دلت
بسوی دیو محن ناوک شهاب انداز

در بیابان فنا گم شدن آخر تاکی
ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم

حافظ

هیچ نظری موجود نیست: