۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

اعتیاد



اعتیاد چیست ؟
یک بیماری ست .خواسته یی شبیه به عادت.با این تفاوت که عادت زورش بیشتر از تو نیست ، اما اعتیاد می تواند از تو قوی تر شود . نشان شم اینست که معتادان بد جور در تضاد با خود زندگی می کنند و در  رنج کامل بسر می برند ، حتا آن هنگام که پُر از کیف و هورمون ،به خیال خودشان راضی اند ، یا از دید یکی دیگر سرخوش اند ، جایی پیچیده در وجودشان ، در رنج است .   
معتاد شاید بنا به نوع و شدت اعتیاد اش زودتر از یکنفر که بیمار نیست مرتکب جرم  شود ، اما خود اعتیاد به ذاته از نظر قضایی جرم حساب  نمی شود ، اعتیاد یک بیماری ست و تنها معتادبودن به معنی مجرم بودن نیست . وقتی این ناهنجاری و مریضی را علمی بررسی کنی ، می بینی که صدها جور است و میلیونها نفر ، معتاد اند . کارشناسان ، چند گونه اعتیاد را عمومی تر دیده اند و  مقاومت  و رهایی از آن را برای یک معتاد  سخت تر . از جمله :اعتیاد به دخانیات ، قمار و بعضی از مواد مخدر و الکل . مثلن  سیگار همه جا هست و خیلی ها می کشند و خانمان بر انداز نیست و فقط سرطان ریه را نزدیکتر  می کند ، ولی نمونه های تلخی از زندگی معتادان هم هست که این ناهنجاری  خانمان برانداز و تلخ  تجربه شده . به نظر عده یی از تراپویت ها ی کاردان ؛ بیماری اعتیاد  آنچنان در روان و شخصیت بیمار ریشه می یابد ، که جزوی از وجود و کاراکتر  می شود . آنقدر به نظر بیمار ، این بیماری عادی و طبیعی می شود که به راحتی می گوید ؛ نه من معتاد نیستم  فقط بعضی  وقتا. همه ی کارشناسان می دانند ، که نخستین گام رهایی یک معتاد از اعتیاد ؛ پذیرفتن  معتاد ی  وبیماری اش است و گام های پس از آن یکی پس از دیگری شدنی ست .خوشبختانه امروزه جدا از شیوه ها ی آکادمیک و روانشناختی علمی برای رهایی از این بیماری ، روش ِ خود درمانی در انجمن های معتادان گمنام هم مستحکم شده و یاری گر . و مفید . به درد آشنا و اعتراف کردن به شناخت ، شاید یاری گر شود
به نظر من  اما ؛ بیماری اعتیاد در انسانها  بسیار است و خطرناک ترین آن  ، برای تندرستی خود بیمار ـ و بویژه انسانهای دیگر ـ ؛ اعتیاد به قدرت سیاسی  وبیشتر و بیشتر طلبیدن و تمامیت خواهی ست . بیماری یی که بسیاری از حاکمان  زور گوی جهان به آن مبتلا شده بودند  .امروزه انسان خردمند می داند که هر چه ساختارها ی سیاسی در یک کشور مستبدانه تر باشد ، این بیماری بیشتر شدت  شیوع می گیرد و مردم آن جامعه بدبخت تر اند . نمونه اش که برای ما ایرانیان امروز کاملن قابل مشاهده و با لمس بر جان است و نیازی به یادآوری نیست و گیر کار در ساختار است  . 

هیچ نظری موجود نیست: