۱۳۹۱ فروردین ۲۹, سه‌شنبه

ASB

asb.de
این نام شرکت محل کارمه .حدود سه ماه است که نیمه شغلی  ست برام و حدود ن پنج شش ساعت روزانه آنجاکمک راننده ام. کارسختی از جنبه ی زحمت بدنی نیست ؛ولی همه کس طاقت این  رو نداره .چند هفته طول می کشه تا یک نفر ببینه آیا این کاره هست یا نه . روزانه بقدری با معلول و دردمند سروکار داری که واسه خیلی از آدما زیاد می شه و نمی تونن بمانند . با اینکه دایم دنبال راننده اند ؛اما کسی  برا کاراونجا تو صف  نایستاده . برامن بد نیست . پس از چند هفته فهمیدم که ام.اس من در مقایسه با دیگر  بیماران  و مریض احوال ها اصلن بیماری حساب نمی شه.ودردمند بسیار است. به هر حال فعلن اونجام . و باید ببینم که آیا می تونم بمونم یا نه . شاید باید دنبال کار دیگه یی بگردم .و

راستی ؛ امروز در نروژ دادگاه قاتل هفتادوهفت نفر ه انجام گرفت و او با خوشحالی اعلام کرده که برای نجات کشورش از شر خارجیان این کار را انجام داده.معتقدم : حالا اون مرد که ازشدت تنفر بیمار روانی شده ؛ و تکلیف اش معلوم می شه ؛«ولی خطری که من برای جامعه می بینم: بیشتر نه از اوست ؛بلکه از آتش زیر خاکسترنادانی وتنفردردیدو روان وزبان خاموش نظاره  گران است نه او و امثال او» .آنچه که اما ارزشمند است .اکثریت دانا و همنوع دوستان نروژ و اروپاست  وقانونمندی حاکم بر آن      

هیچ نظری موجود نیست: