سال نو شد و گردش زمان دگربار در نماد نوروز ــ این کهن آیین ــ در خاطرات جای خود یافت.امیدوارم که روزی این جشن نه تنها نشان نو بودن وتحول ؛بلکه به حقیقت آزادی انسان وجایگاه او تبدیل شود.پس از آن هیچ کس ناحق در حبس نباشد.آرزویی ست از غریبه یی که دلش با فرهنگ ایران قریب است و جسمش دور از آن خاک. مبارکا باد!!!و
امروز پس از مدیدی دوباره این وبلاگ بی خواننده براه افتاد.و چند واژه از ذهن بر تصویر نشست.واز حال خود...و
از خودم در فیسبوکم گاهی چیزی می نویسم و دوستان و فامیل وآشنایان قدیم و جدید تا حدودی باخبرند.واما
مشغولم و میخواهم حالا که تندرستی و ادراک و احساس یاری گر شده و مسیر سرازیری و تندوتیز رو به بیمارستان و درد و ناخوشی وکسالت و روبه قبله دراز کش شدن تغییر کرده ؛ دوباره در رشته ی خود فعال باشم و نوشتنی های ادبی وبا ادبی و بی اهانتی را بر کاغذ اینترنت ثبت کنم. از روخوانی نمایشنامه ی مخمصه یک ویدیو گرفته شده و یه جاهایی بر خط رفته و نشان داده شده .خودم هنوز ندیدم.یک نسخه که به دستم برسه میذارمش اینجا.از این به بعد کارهای ادبی را به این راحتی ها به باد نمیدم.به هر حال من برا مخاطب نوشتم و دلم میخواد که خونده بشه؛ولی وقتی کار مشکل میشه که نوشته ی خودت را یکی برات جلوت میخونه و نقل بیان میکنه و ازت می پرسه: اینو خوندی؟ و میگه: انگار نگارنده میتونه بنویسه و دری حالیش میشه
.
عزیزان
نا شناس
و
پنهان شده ی
برادر
من از تئاترم وبا نوشتن و اجرا زنده ام و دوای درد روانم نوشتن است و نوشتن و نوشتن و
وخواندن زیبایی های نگاشته شده یادگرفتن از موضوعاتی که مهم بودند واز شخص معتبری نقل شده و نوری پیش پا روشن کرده.مثل این
جایی از خاطرات برتولت برشت خواندم که او در جوانی و تصادفی روزی هیتلر را در یک باغ آبجو در مونیخ دیده و با او آشناشده. هیتلر هنوز کاره یی نشده بوده وبه دنبال کلاس بازیگری بوده و برای تئاتر علاقه نشان می داده.برشت نوشته: هیتلر یک دوره ی بازیگری نزد یک استاد دید و در تمرین های آموزشی همیشه به دنبال بازی کردن نقش قهرمان می گشت. بعله. از این خاطره می توان فهمید که چه در مخ هیتلر بوده وچه نقشه هایی آگاه یا ناآگاه با پشتیبانی چه افرادی و بدون روشنی وخامت حال روان ا ش چنان شد که انجام گرفت و چه ننگی بر پیشانی انسانیت به یادگار ماند.موعظه وسیاست بدون آگاهی از هنر تئاتر بی خاصیت می ماند.از سوی دیگر اهل تئاتر از خشونت و سیاست جاه طلبان دور می ماند و به دنبال اصل است نه فرع.و
براستی خوشحالم که این وبلاگ طرفدار و بادمجون دور پشقاب چین و پامنبری نداره
نوروز خجسته باد!!!و