۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبه

چه بنویسم ، که نا نوشتنش بهتر است !!؟

براستی که ناگفتن و ننوشتن از این همه بدبختی و بی قانونی و ندانم کاری برای تندرستی بهتر است .هر انسان آگاه و خردمند وبیداری که پس از سالی ،یا اندی از ایران دیداری داشته ، با لبی خندان و چشمی گریان باز می گردد . مردم را به زورگویی و زورشنوی و پذیرفتن آن عادت دادن ،بدبختی نیست ؟ هر کس را از ترس و بی جهت گرفتن و بیدلیل در بند کردن و پاسخ گو نبودن ، بی قانونی نیست ؟ در نیت و در اصل به دنبال پیشرفت و رستگاری و سربلندی بودن ، اما خطاها و اشتباهات را نادیده گرفتن و پی در پی همان راانجام دادن ، ندانم کاری نیست ؟ بی قانونی ها تان که شهره ی آفاق شده . خوشبختانه آزادگان بسیاری هم هنوز زنده اند و فعال . و به گوش جهانیان می رسانند که چه خبر است . اما بدبختی و ندانم کاری ها ، نه برای خودتان و نه برای حریفانتان و نه برای همراهانتان ، روشن است . تلاش می کنم ، ساده بیان کنم ؛ انسان برای زنده ماندن ،اکسیژن نیاز دارد و نان و آب . بسیاری از انسان ها یادشان می رود که مهمترین گوهر حیات ، اکسیژن است ، چون همیشه بوده و تنفس شده ، زمانی که یک نفر جایی گیر کند و هوایی برای نفس کشیدن نیابد ، تازه می فهمد که چقدر اکسیژن مهم است و او توجه نمی کرده ، یعنی آنچه که همیشه بوده ، بر سر طاقچه ی عادت گذاسته شده وفراموش . این مثال شاید برای درک جان سخن یاری گر شود . برای بسیاری از گردانندگان امور ، بر تخت نشستن و حکمفرمایی کردن عادت شده و قدراش را ندارند و وظیفه ی خود را فراموش کرده اند . جان سخن چیست ؟ حضرات این ره که رفته و می روید به نا کجا آباد است . حتا اهداف خودتان را هم فراموش کرده اید و قدرت طلبی تسخیرتان کرده .
و یادتان رفته که ریشه و منبا قدرت از کجاست . نظامی که مردم طرفدارش نباشند ، مثل اسب سواری بی اسب است . بیان شد ؟ باز هم ببنویسم ؟

اگر زخون دلم بوی شوق میآید
عجب مدار که همدرد نافه ختنم
طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
حافظ

۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

تو خود ، حجاب خودی

خود یعنی چه ؟؟؟ خود به عنوان یکی در میان دیگران ؛ خودی که هویت و نام و نشان و اثر انگشت و کد ژنتیک خاص دارد ، فردی مشخص است . یعنی کسی که در برهه ی روشنی به عنوان یک موجود زنده فرد مشخصی ست . به همین سادگی می توان واژه ی خود را توضیح داد و تحلیل کرد . اما آیا در رئالیته و در زندگی و در علم و دانش روانشناسی و از نظر دینی و فرهنگی ودر هنر هم می توان به آسانی این واژه را معنی کرد ؟! در جوامع مدرن وفردگرای امروزی، انسان و موجودیت انسان جور دیگری پذیرفته شده و آزادی های شخصی مرتبه و احترام و منزلت خاصی پیدا کرده ، جایگاهی که با کوشش ومبارزه و هزینه ی بسیار سنگین بدست آورده شده و نشانی از پیشرفت محسوب می شود . از سوی دیگر همین انسان آگاه امروزی جامعه ی پیشرفته ، می داند که فرد در جمع معنی پیدا می کند و بدون جمع ، فرد هم بی معناست . یعنی هر دو بی دیگری هویتی ندارند و برای رسیدن به آزادی و هویت فردی ، آزادی جامعه و جمعی هم باید موجود باشد . مثل دم و باز دم . یکی مستلزم دیگری ست .
به نظر من برای هر انسانی ، تحلیل روند ر خداد های اجتماعی آسان تر از شناختن و شکافتن روان خود است .
بزرگی گفته بود : کسی که خود را یافت ، دیگر در زندگی چیزی گم نکرده . تا آنجا که می دانم ، در همه ی فرهنگ ها و ادیان و دانش روانشناسی و روانکاوی ، موضوع خودشناسی ، یکی از مهمترین مباحث بوده و هست . از سوی دیگر در یک جامعه و سیستم بسته ، از خود شناسی وکلنجار رفتن با خود و کاووش کردن روان خود دوری می شود و اگر کسی هم زیاد دنبال خود جویی باشد ، به عنوان خودخواه وخود بزرگ بین معرفی می شود . و در دوران هایی هم مُهر دشمن و بیگانه و وطن فروش بر او زده می شود و خطرناک به حساب می آید . می دانم ، انسانی که جایگاه و مقام خود را بشناسد ، گله یی رفتار نمی کند و به دنبال چوپانی نیست که به او بگوید چه بکند و چه نه .خرد و عقل و وجدان خود را چوپان خود می داند و هر چیز مخربی را که برای خودش نمی خواهد ، برای دیگران هم نمی خواهد .

۱۳۸۷ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

سی شد؟

سی سال پیش مثل دیروز بود .برام . حال آن بچه یی که سی سال پیش به دنیا اومده ، یا آن پیری که در میانه های عُمر آن روز را ـ شابد هنوز ـ در خاطر دارد وتجربه کرده را نمی دانم ،اما می دانم که برای خودم ـ که در خُرد سالی بودم ـ چگونه بود و چه ها در این سی سال تجربه کردم وچه گذشت . نه تنها آن روز ، بلکه همه ی لحظه ها را زندگی کردم و چشیدم . روز ی بود که شاهدان بسیاری داشت و دارد . و نمی شود از دلیل وقوع و واقعیات رخ داده به سادگی نظر کلی داد ، اما خواسته یا نا خواسته در آن سهیم و همراه . و امروز بی نظر . فقط گاهی از خودم می پرسم ، با این همه هزینه ی جان ها ، آیا ارزش و جایگاه انسانی در این جامعه مرتبه یافت ، یا نزول کرد ؟ رفتار با انسان ها در زندان ها تغییر کرده ؟ آیا و آیا ها و وهای بسیار دیگر . نمی دانم . تنها می دانم که اینش سزانبود، این کشور .
گوشوار زر ولعل ار چه گران دارد گوش
دور خوبی گذران است نصیحت بشنو
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه ی پشمینه بینداز و برو
حافظ