خود یعنی چه ؟؟؟ خود به عنوان یکی در میان دیگران ؛ خودی که هویت و نام و نشان و اثر انگشت و کد ژنتیک خاص دارد ، فردی مشخص است . یعنی کسی که در برهه ی روشنی به عنوان یک موجود زنده فرد مشخصی ست . به همین سادگی می توان واژه ی خود را توضیح داد و تحلیل کرد . اما آیا در رئالیته و در زندگی و در علم و دانش روانشناسی و از نظر دینی و فرهنگی ودر هنر هم می توان به آسانی این واژه را معنی کرد ؟! در جوامع مدرن وفردگرای امروزی، انسان و موجودیت انسان جور دیگری پذیرفته شده و آزادی های شخصی مرتبه و احترام و منزلت خاصی پیدا کرده ، جایگاهی که با کوشش ومبارزه و هزینه ی بسیار سنگین بدست آورده شده و نشانی از پیشرفت محسوب می شود . از سوی دیگر همین انسان آگاه امروزی جامعه ی پیشرفته ، می داند که فرد در جمع معنی پیدا می کند و بدون جمع ، فرد هم بی معناست . یعنی هر دو بی دیگری هویتی ندارند و برای رسیدن به آزادی و هویت فردی ، آزادی جامعه و جمعی هم باید موجود باشد . مثل دم و باز دم . یکی مستلزم دیگری ست .
به نظر من برای هر انسانی ، تحلیل روند ر خداد های اجتماعی آسان تر از شناختن و شکافتن روان خود است .
بزرگی گفته بود : کسی که خود را یافت ، دیگر در زندگی چیزی گم نکرده . تا آنجا که می دانم ، در همه ی فرهنگ ها و ادیان و دانش روانشناسی و روانکاوی ، موضوع خودشناسی ، یکی از مهمترین مباحث بوده و هست . از سوی دیگر در یک جامعه و سیستم بسته ، از خود شناسی وکلنجار رفتن با خود و کاووش کردن روان خود دوری می شود و اگر کسی هم زیاد دنبال خود جویی باشد ، به عنوان خودخواه وخود بزرگ بین معرفی می شود . و در دوران هایی هم مُهر دشمن و بیگانه و وطن فروش بر او زده می شود و خطرناک به حساب می آید . می دانم ، انسانی که جایگاه و مقام خود را بشناسد ، گله یی رفتار نمی کند و به دنبال چوپانی نیست که به او بگوید چه بکند و چه نه .خرد و عقل و وجدان خود را چوپان خود می داند و هر چیز مخربی را که برای خودش نمی خواهد ، برای دیگران هم نمی خواهد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر