۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

گپ

امروز می خوام گپ بزنم . با یکی.  یک نفر خیالی که یک وقتی از این طرفا پیداش می شود . یکی دوبار اینجا نوشتم که نمی دانم ، اصلن برای چه و که می نویسم . همانجور که از بی خوانندگی و بی کامنتی اینجا به نظر می رسد ، زیاد هم بی ربط خیال نکردم . ولی می نویسم . امیدوارم که این نوشته ها روزی یاری گر شود . چون از کسی برای  نوشتن  حقوق و مواجب نمی گیرم و سود و زیانش هم حتا در ستاره ها نو شته نشده و از خوب و بد بیرون است ؛پس برا خودم و اون خواننده ی فرضی می نویسم .نوشتن توی وبلاگ برام حالت گپ زدن و گفتگوست .چندبار اینجا نوشتم که سمت و مقام بخصوصی ندارم و  هیچ کاره ام و چون هیچ کارگی مهم نیست ، پس طرفدار داشتن و نداشتن ا ش هم از نظر سیاسی مهم نیست . نه برای یک حزب سیاسی مشخص کار می کنم  و نه برای گروهی  گردن کلفت اقتصادی . یعنی تعداد هوادار و هواخواه برام حساب شدنی نیست  و تنها دردمندان و درد شان برام مطرح است و یاری گر بودن.  تا هنوز دم و بازدمی هست، نه چیز دیگر . اندک تجربه و سر سوزن ذوقی دارم که درقفس واژه ها اسیر اند و پی تو می گشتند . تا پرسش های بی ربطی ازت بپرسند . مثلن تا حالا به دلیل بودن ات فکر کرده ایی یا نه ؟ دلیل بودن خودت و هستی به طور کل؟ علت و معلول ها ؛ یا به علت بیگ بانگ  ؟ من سالها با این پرسش ها مشغول بودم و امروز به  نتیجه ی همه گیری نرسیده ام . اونقدر می دانم که پاسخ صددر صدی برای خیلی از پرسش هام ندارم ، ولی شاکرم . و این را هم مطمئنم که علت وجود هستی برای انسان تر شدن انسان بوده و هست.  خیلی چیزها را نمی فهمم  . سعی می کنم از این خرُده هوش که دارم استفاده کنم و پاسخی بیابم که  مثلن چرا بعضی از انسانها آنقدر از خود بیگانه  می شوند که  به اعتقادات و یا دانسته ها ی خود هم بی باور می شوند .   برای نمونه این ؛ چه گونه می تواند یک نفر ادعای دینداری بکند و با خالق خود ستیز ؟ چقدر خون ریخته شده به نام دین ؟ ببین !  پیروان سه دین  مطرح  که هر سه از یک منبع نشات گرفته اند ،  الان پس از  هزینه های بسیار تا حدودی یکدیگر را پذیرفته اند . حالا جدا از تنگ نظری های گذشته  ، تازه  امروزه   در گیریک عده تروریست  جنایتکارهم شده اند که به نام دین ، خونخواری و بی رحمی رواج می دهند. تا حالا از خودت پرسیده یی  چرا ؟ خب اینکه جنایتکار  در جوامع انسانی  کم و بیش پیدا می شده ، شکی نیست ، اما آیا بدین صورت و با این  تشکیلات  سازماندهی شده ی فعلی به نام دین ؟  کشت و کشتار سازماندهی شده به نام دین در قرون وسطا  جوری  وحشیانه بود که  مردم نیاز به تغییر داشتند ودراروپا  رنسانس  باعث آگاهی و رهایی بسیاری از جوامع شد  و سکولاریسم و لاییسیسم را به ارمغان آورد و دورانی نو آغاز شد . و یا دلیل این فاجعه را؟ نژادپرستی بیمارگونه وناآگاهانه سده ی پیش باعث  دو جنگ جهانی شد . ابته امروزبه دلیل آگاهی ، همه ی آن کشورها که روزی با هم می جنگیدند ، یک اروپای متحد تشکیل داده و دوست هم شده اند .می پرسی  پس چه جور است که هنوز در گوشه و کنار همین کشورها عده یی هم پیدا می شوند که از آزادی و احترام به حرمت انسان به طور کل ناخشنودند و پی بی قانونی و جنایت هستند ؟   یا مثلن از وضع ایران  چبزی می دانی؟  می دانی چه شده که جامعه یی حدود صد  واندی سال است  به دنبال آزادی و عدالت اجتماعی ست و امروزه در بند یکی از بدترین دیکتاتوری ها است ؟ تا  حالا به دلیل این ناهنجاری ها فکر کرده یی ؟ انسان اگر کمی ساده باشد ، شاید به این نتیجه برسد که همه ی دعواها سر لحاف ملا نصرالدین بوده و همه اش دروغ . به نظر من اما نه .  آنچه که بوده و هست  دعوا ی نادانی و آگاهی  ست . نه بیشتر و نه کمتر . درد کهنه ی انسان  ، کنار نیامدن باپرسش های خود و  نفهمیدن  بسیاری از چراهاست  . دردی که  یاری کردن درمان اش شاید به عهد ه ی ماست .        

هیچ نظری موجود نیست: