حالا جدا از پرسش فلسفی ش ،همینجور ساده ، از خودت بپرس ، پیشینیانت که بوده اند . در ایران، از دید ریشه یابی ، در تاریخ خود ، هر کس می تواند سر در گم شود . آنقدر دین و آیین و نژاد وفرهنگ در هم تنیده که یک ایرانی نمی تواند به آسانی بگوید پیشینیان او دقیقن زکجا آمده اند . و این نشان پیشرفتی مدنی بوده . از هنگامی که مذهب شیعه ی اثنی عشری به عنوان دین رسمی کشور اعلام شد ؛ بسیاری از مردم هم ، آن را پذیرفتند .منم تا چند سال پیش اصلن از خودم نپرسیده بودم که مثلن پدربزرگم از سمت پدری در پانصد سال پیش چه دینی داشته . برام مهم نبود . فقط می دانستم که او در اطراف اصفهان زندگی می کرده.البته می دانستم که مسلمان نبوده و از ارامنه بوده . و بهمین دلیل هم امروز در شناسنامه یکی از نام های خانوادگی ام اسلامی ست . شاید از سوی مادری هم ، پیشینیانم یهودی بوده اند . جدن برام مهم نبود . امروز از کی ایرانی بودن یا نبودن شان هم برام مهم نیست و تنها می دانم که خداپرست بودند و در این چند سده ی گذشته ، خواسته یا نا خواسته مسلمان شیعه ی دوازده امامی بوده اند و منم شیعه ی دوازده امامی بودم . در دوران انقلاب حتا تا حدودی مذهبی ـ در سن و سال نوجوانی . از سال های شصت ، شصت و یک که بکش بکش دولتی و مذهبی آغاز شد ، من یکی از اولین افرادی بودم که از اوضاع ناراضی شدم ، اما مجبور ، تا بیست و سه سالگی در ایران زندگی می کردم. پس از خدمت سربازی و پایان جنگ تونستم از ایران بیام بیرون . اول که پناهنده شده بودم .پس از هفت سال ، قانون جدیدی در زمان رفسنجانی تصویب شد که پناهندگانی که آدم نکشته اند و در سازمان مشخصی فعال نبوده ، می توانند به ایران بیاند و بروند . از آن به بعد ، سعی کردم هر ساله به ایران برم . بین فرانکفورت و ایران هم راه چندانی نبود و مخارج زیاد ی نداشت . در هفت هشت سال گذشته به دلیل بیماری و کم کاری ، تونستم حتا یکبار چندماه ایران باشم . سه سال پیش وقتی که داشتم از ایران بیرون می اومدم ، احساس بیست سال پیش را داشتم و می دانستم که دیگر زود به ایران بر نمی گردم . آنچه که توی این دوسه سال بر مردم گذشت ، جای شکر دارد که آنجا نبودم . امروز به عنوان یک ایرانی آواره و بیمار و بی کار ، اما آگاه ، یکی از مخالفان این نظام کنونی ام . و می دانم که تا این اوضاع در ایران حاکم است ، من از آن طرفا پیدام نمی شود . این سی سال گذشته ، مرا از دین ومذهب قبلی ام آنقدر دور کرده ، که امروز به جرات خودم را به بوداییان نزدیک تر از ادیان دیگر می بینم و اگر قرار باشد ، خود را پیروی دینی بدانم ، آن دین ، دین سیدارتاست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر